بر دروازه قلبم نوشتم ورود ممنوع عشق امد وگفت من بی سوادم
******************************************************************************
گل به گل گشتم وعاشق نشدم تو چه بودی که دیوانت شدم
***************************************************************************** امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که از پا افتادم چرا؟؟
**********************************************************************
دوست دارم مال خودم باشی لحظه مرگ ومیلادم باشی
************************************************************************
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حور العین اگروقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
******************************************************************************
عشق ودرویشی وانگشت نمائی وملامت همه سهل است تحمل نکنم بار جدائی
********************************************************************************
مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم دولت عشق امد ومن دولت پاینده شدم
******************************************************************************
دیدن روی تو ظلم است وندیدن مشکل چیدن این گل گناه است ونچیدن مشکل
*****************************************************************************
جمله معشوقست وعاشق پرده زنده معشوقست وعاشق مرده
******************************************************
جان من سهل است جان جانم اوست دردمند وخسته ام درمانم اوست
******************************************************
عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل
علت عاشق زعلتها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست
******************************************************
نی حدیث را پر خون می کند قصه های عشق مجنون می کند
زندگی را دوست دارم نه در هوس
پرنده را دوست دارم نه در قفس
تو را دوست دارم تا آخرین نفس
توی غربت چشات چیزیه که نمی خوام بدونم
چون برق چشاتو دوست دارم
ان نگاهاتو دوست دارم
لحظه لحظه هاتو دوست دارم
درد دلاتو دوست دارم
تموم قصه هاتو دوست دارم
عطر نفساتو دوست دارم
اواز صدا تو دوست دارم
این منم با تموم وجود
میگم به خدا دوست دارم
اون نمی خواست بره اما زنجیـر اجبـار بــه پاش بود
می شنیدم هق هقش رو کـه می گفت تــا فردا بـدرود
لحظه های تـلخ بــوده امـا دل من منـتـظـرش بـــود
بــه سلامت ای همه کس می دونـم که بر میـگردی
می دونم دلت همـین جــاست از دلـم سفـرنکردی
خیلی زود رفتنـه جاده امـا من اونـو می دیــدم
خـداحـافظ گفتـنـش روخیلی روشن میشنیدم
چند قدم مونده به بودن ذره ای نزدیکترازمن سر وعدمون نشستم تشنه به تو رسیدن
بغض سردم نعره میزد خداحافظ عشق رویام میمونم تا بر بگردی روی نیمکت لب دریا
محمود بستانی مجدم این روزهــــایم به تظاهر می گذرد... تظاهر به بی تفاوتی، تظاهر به بی خیـــــالی، به شادی، به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست... اما . . . چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش |