تکیه به شونه هام نکن من از تو افتاده ترم
ما که به هم نمی رسیم بسه دیگه بزار برم
کی گفته بود به جرم عشق یه عمری پرپرت کنم ؟
حیف تو نیست کنج قفس چادر غم سرت کنم؟
من نه قلندر شبم نه قهرمان قصه ها
نه برده ای حلقه به گوش نه ناجی فرشته ها
من عاشقم همین و بس غصه نداره بی کسیم
قشنگیه قسمت ماست که ما به هم نمی رسیم
هر چی عشقـــــــــــــــــــــــــــــــــه توی دنیا من میخواستم مال ما شه
اما تو هیچ وقت نزاشتی بینمون غصــــــــــــــــــــــــــه نباشه
فکر میکردم با یه بوســــــــــــه با تو همخونه میمونم
نمیدونستم نمیشه آخه بی تـــــــو نمیتونم
هر چی
عاقبت از عشق تو اهل کلیسا می شوم
دست از مسلمانی میکشم مسیحیی می شوم
ان قدر بر کشتی عشقت میشینم همچو نوح
یا به ساحل برسم یا غرق دریا شوم
این منم یه مسافرتک وتنها
این توی یه ستاره توی شبها
نمی دونی که توی دنیای من
غم دیروزوشوق فریاد من
همه روزها همه شبها فکرغم
نمی دونی که چقدر عاشقتم من
دیگه هیچی واسه من بی تو معنا نداره
اخه هیچکس غم عاشق من تنها نداره
عشق یعنی در ابی پیدا شدن
عشق یعنی غرق در ابی شدن
عشق یعنی از غصه خالی شدن
عشق یعنی مثل دریا همرنگ شدن
عشق یعنی عاشق ابی پوشان شدن
امروز دل هوس کرده تا شعری درباره تیم محبوب قلبم بنویسم
استقلال عشق من است نوشته روی قلب من است
دردل من گنجیده است گر چه فقط یک واژه است
ولی همیشه با من است چون تیم دلخواه من است
محمود بستانی مجدم این روزهــــایم به تظاهر می گذرد... تظاهر به بی تفاوتی، تظاهر به بی خیـــــالی، به شادی، به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست... اما . . . چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش |